• آقامیر سید باقری
  • حجت الله عارفي فر
  • مجتبي عجم حسیني
  • منصور نژاد حاجي
  • احمد تقي نژاد
  • روح الله كلانتري
  • محمد حسین علی اصغری
  • حجت الاسلام درويش والازاده
  • علی اصغر طغرائی
  • محمد علي مشكور
   

آقامير سيد باقري - دوست و همسايه شهيد

بسیار خوش اخلاق و مومن بود و نسبت به دوستانش مهربانی و رافت اسلامی را بسیار رعایت می کرد. بهترین نمره ها را داشت و از با استعداد ترین شاگردان مدرسه بود. در درس خواندن بسیار با استعداد بود و از همفکری با دوستان خود کوتاهی نمی کرد.
ایشان تمامی مراحل و مدارج تحصیلی را بدون کوچکترین مردودی و تجدیدی با موفقیت کامل به پایان رساند و توسط مدیر و معلم و خانواده محترم خود مرتباً مورد تشویق و تقدیر قرار می گرفت.
بسیار منضبط و فهمیده در دبستان و دبیرستان خود بود که من از نزدیک شاهد آن بودم و قوانین و ضوابط دوران تحصیلی خود را با موفقیت به پایان رساند. همانطور که گفتم بسیار با دوستان و مسئولین مدرسه روح تعاون و همکاری داشت.
از قبل از انقلاب همراه با ما در تظاهرات ضد شاه و آمریکا در دبیرستان و خارج آن فعالانه و با صداقت همکاری می نمود و یکبار هم هر دو نفر به مدت 6 ساعت در پی دستگیری در تظاهرات ضد شاه در بازداشتگاه به سر بردیم.
فعالیتهای گروهی ایشان در دبیرستان بسیار بارز و مشهور بود و در پابگاه بسیج از نیروهای بسیار فعال وعضو شورای پایگاه بود و از زمان حضور در جبهه با اینکه یک فرد بسیج بود به عنوان مسئول اعزام نیروی لشکر نجف اشرف فعالیت می نمود.
ورزشکار بود و بسیار با اخلاق، همیشه در تمام اردوها همراه دیگر برادران با جدیت همکاری می نمود. در برخورد با همکلاسی ها از وجهه ي بالایی برخوردار بود. ایشان هم در خانه و هم در مدرسه و هم در اجتماع احترام فراوانی به معلم و خانواده و مردم عادی میگذاشت.
یکی از خصوصیات بارزی که من همیشه در این شهید می دیدم این بود که خوش اخلاقی و گرم بودن با مردم را سرلوحه کار خود قرار می دهد. یکی از خاطراتی که همیشه به یادم می ماند این است که در اردوگاه و کارهای گروهی بسیار فعال بود و تا آنجایی که توانایی داشت کارها را با صداقت تمام انجام می داد.

حجت الله عارفي فر - دوست شهيد

از چه سالی با شهید آشنا شدید و میزان ارتباط شما با ایشان چقدر بود؟ در سال 1359 .ارتباط اداری و بچه محل هم بودیم.

از خدمات برجسته و مسئولیت قابل ذکر شهید در مدت اشتغال بیان فرمایید.(وجدان کاری، نظم و انظباط کاری و...) صداقت و تقوا داشتند. عملکرد شهید در مدت اشتغال از قبیل (مسئولیت پذیری ،دلسوزی در انجام وظایف و کارایی و...) را چگونه ارزیابی می کنید؟ ایده آل.

درباره دانش شغلی و میزان آگاهی به وظایف شغلی شهید توضیح دهید. از دانش و مهارت خاصی برخوردار بود.

در خصوص ابراز لیاقتها و کسب تشویقات و تقدیر نامه های شهید اشاره نمایید. ایشان لیاقت و شایستگی امورات محوله را داشتند و کار را برای رضایت خداوند انجام میدادند.

از وجهه و جایگاه شهید در نزد مسئولین مافوق و همطراز و سایر همکاران توضیح دهید. بعنوان انسانی متعهد و پر تلاش و خلاق مطرح بود.

نحوه برخورد شهید با مافوق و همکاران و افراد تحت سرپرستی را شرح دهید. برخوردی شایسته همراه با تواضع و لبخند.

در مورد ویژگیها و خصوصیات مدیریتی (اخلاقی مدیریتی) شهید توضیح دهید. انسانی برنامه ریز و هادی خوبی بودند.

در خصوص میزان پایبندی شهید در رعایت و حفظ بیت المال توضیح دهید. به حفظ بیت المال اهمیت می دادند.

نقش و تاثیر شهید در نیروهای تحت سرپرستی جهت انتقال کمالات و فضایل اخلاقی را توضیح دهید. مرد عمل بود لذا با عمل خود الگو می داد به دیگران.

میزان پایبندی شهید به ارزشها و اعتقادات در شغل (خصوصاً) و الگودهی به همکاران را توضیح دهید. آنچه اعتقاد داشت در عمل هم پیاده میکرد.

در مورد نقش شهید در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی قبل از پیروزی انقلاب (اعتصابات، پخش اعلامیه ها و...) توضیح دهید. با توجه به کمی سن در اوایل انقلاب امام را زود شناخت و در کنار خط امام و با انقلاب بود.

از فعالیت های شهید در تثبیت و تداوم انقلاب اسلامی و حفظ ارزشهای مکتبی در محیط کار بفرمایید. راز تداوم انقلاب حمایت از محرومان و مستعضفان است که ایشان سمبل این راز بود.

نقش شهید در ایجاد امنیت داخلی کشور و مبارزه با گروهای محارب و... را توضیح دهید. ایشان راز امنیت داخلی کشور و مبارزه با محارب را در دفاع از ولایت فقیه میدانست.

نقش شهید در ماموریت سپاه و بسیج در سالهای دفاع مقدس را بیان نمایید. همواره در اعزام به جبهه های نبرد پیشقدم بود.

از فعالیتهای شهید برای پشتیبانی از جبهه های نبرد بفرمایید. در تشویق جوانان جهت اعزام به جبهه وکمک های مردمی نقش زیادی داشتند.


حجت الله عارفی فر
مدیر امور اداری سازمان جهاد کشاورزی استان گلستان

مجتبي عجم حسیني - همرزم شهيد

از چه زمانی و چگونه با شهید آشنا شدید؟ از تاريخ اعزام به جبهه هاي جنوب ابتداً دانشگاه اهواز كه به صورت پادگان تجهيز نيروها و بعداً داخل نخلستان اطراف بستان كه بعداً در عمليات علي ابن ابي طالب (ع) در تنگه چزابه و تپه ها اسفند ماه سال 1360 افتخار همرزمي شهيد والامقام عليرضا طغرائي را خداوند به بنده حقير عنايت فرمود كه از اين نعمت از خالق يكتا سپاسگزارم.

آیا شاهد تغییر و تحولات در رفتار و شخصیت او بوده اید؟ تغيير و تحول كه در وجود تمامي كساني كه دور از خانه و خانواده و تمام علايق دنيوي دست كشيده و در آن مكان مقدس حاضر مي شوند بسيار طبيعي بود، ولي اين تغيير و تحول در تعدادي از افراد خاص كه شهيد عليرضا طغرائي يكي از آنها بود بسيار نمايان بود و احساس وظيفه ديني و اطاعت از رهبري و دفع شر دشمنان اسلام و ساير موارد عوامل موثر تغيير و تحول اين چنين افراد بود.

از لحاظ معنوی و عرفانی چه خصوصیاتی داشت؟ با توجه به سن و سال كم ايشان دائماً ذكر خدا بر لب داشت و از خدا طلب آمرزش و شهادت در راه خودش را مي كرد و اكثراً مشغول اداي نمازهاي مستحبي و خواندن دعا و قرآن بود و اگر هم وقتي در بين عبادات باقي مي ماند به دادن روحيه به ساير برادران و توصيه پرهيز از گناه مشغول بود.

شهید چه توصیه های عبادی و عرفانی به شما می کرد؟ شهيد طغرائي سفارشهاي فراواني در امر پرهيز از گناه و انجام مستحبات، احترام به علما و پدر ومادر و در رأس همه به اداي نماز با خلوص و در اول وقت توصيه مي كرد.

ویژگیهای بارز شهید را که برای شما و دیگران شاخص بود بیان نمایید. از خصوصيات بارز شهيد عليرضا طغرائي سفارش مكرر در اطاعت از ولايت فقيه و همه منصوبين ايشان خصوصاً حاج آقا نور مفيدي كه نماينده امام خميني (ره) در منطقه بود.

شیوه زندگی شهید چگونه بود؟ شهيد طغرائي هر چه بيشتر در معنويات پيشرفت ميكرد به زندگي دنيوي و مادي برايش بي ارزش مي نمود و از لحظه ها استفاده مفيد براي رسيدن به كمال مي كرد.

روابطش با دوستان و همرزمانش چگونه بود؟ شهيد طغرائي بسيار با محبت و دوست داشتني بود و اكثر دوستان اطراف ايشان حلقه ميزدند وبا شوخي هاي خود از ايشان مي خواستند كه برايشان صحبت كند و تكه كلام اكثر بچه ها به ايشان اين بود كه: "عليرضا صورتت گل انداخته، شهادت نزديك است، شفاعت ما را فراموش نكني".

نظر دوستانش نسبت به او چه بوده است؟ شهيد طغرائي براي همه دوستان و همرزمان الگو بود و همه به مصاحبت با او مشتاق بودند.

در محل زندگی و جامعه چه جایگاهی داشت؟ شهيد طغرائي خيلي با محبت و با گذشت و با اخلاص و مشگل گشاي همه بچه ها بود.

نظر و دیدگاه شهید درباره ویژگیهای جامعه اسلامی چه بوده است؟ شهيد طغرائي با حفظ حقوق و شئونات اسلامي بدنبال جامعه ديني با هويت اسلامي و برادري و برابري بود.

با توجه به ارتباط نزدیک شما با شهید، بهترین آرزوها و خواسته های شهید چه بود؟ بزرگترين آرزوي عليرضا جهاني شدن اسلام و سلامت و طول عمر امام خميني (ره) بعنوان جانشين امام زمان (عج) و بيشتر از همه آرزوي شهادت در راه خدا را داشت.

آیا فعالیت و مبارزه اسلامی قبل از انقلاب داشته است؟ اطلاعات دقیقی ندارم ولی بر اساس فرمایشات دوستان نزدیک ایشان در اکثر جلسات و اجتماعات مذهبی و حرکتهای علیه رژیم ستم شاهی شرکت می کرد.

بعد از پیروزی انقلاب چه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی داشته است؟ در انسجام دوستان و همردیفهای خود جهت برپایی راهپیمائی ها و سایر مراسم و جلسات و تحصن نقش موثری داشت و پیش قدم بود. از طریق پایگاه بسیج به فعالیتهای سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی مشغول بودند.

ولایت پذیری و اطاعت از امام (ره) را چگونه توصیف می کرد و چه توصیف های داشت؟ مطیع محض و بدون چون و چرای ولایت فقیه بود و سخت از او دفاع می کرد وکراراً سفارش به حمایت از نماینده امام در منطقه حاج آقا نور مفیدی می کرد.

دیدگاه شهید نسبت به نمادهای انقلابی چه بود؟ شهید طغرائی همکاری صمیمانه ای با سپاه و بسیج داشت و نهادها و ارگانها ی انقلاب را موجب تقویت نظام میدانست.

چه نقشی برای روحانیت قائل بود؟ روحانیت را پرچمدار انقلاب میدانست و امام خمینی را در رأس روحانیت و بعنوان مراد و خود را مرید ایشان میدانست.

نسبت به احزاب وگروه های مخالف اسلام چه نظری داشت؟ گروهها و احزاب مخالف اسلام را مانع پیشرفت اسلام و انقلاب میدانست و به طرفداران آنها نصیحت میکرد و با دلیل و منطق آنها را از آینده تاریک بر حضر میداشت.

قدرت تحلیل و درک ایشان نسبت به حوادث انقلاب چگونه بود؟ اتفاقات انقلاب را لحظه به لحظه پیگیری می کرد و با برداشتی مثبت روی تک تک آنها اظهار نظر می کرد و با تحلیل جامع به سایر دوستان و همزمان انتقال میداد.

در مواجه با بحرانها و مشکلات سخت و خطرناک چه عکس العملی از خودش نشان می داد؟ به مشورت بسیار اهمیت میداد و با صبر و بردباری سخت ترین مشکلات را از پیش پا بر می داشت و از هوش زیادی بهره مند بود.

اوقات فراغت و بیکاری خود را چگونه می گذراند؟ شهید طغرائی را کمتر بیکار می دیدیم چون یا به نیایش خدا و عبادت مشغول بود و با کتاب مطالعه می کرد و در کارهای اجتماعی شرکت می کرد.

در مورد جذب جوانان و تحقق ارتش چه بیان می کرد و چه نظری داشت؟ در جهت جذب و انسجام جوانان هم سن و سال در بسیج محل جهت آمادگی دفاع از مملکت اسلامی نقش موثری داشت.

منصور نژاد حاجي - دوست شهيد

زمان آشنایی من با این شهید بزرگوار در دوران راهنمایی و مدرسه عنصری بغل مسجد جامع بود. در این دوران هر کس برای خود دوست و رفیقی داشت من هم برای خودم می بایست دوستی انتخاب می کردم. در سر کلاس درس نشسته بودیم که معلم وارد کلاس شد، روزهای اول مدرسه بود هنوز کتاب نداشتیم و به همین خاطر معلم درباره نماز و قرآن شروع به صحبت کرد. بعد از اینکه سخنرانی تمام شد، معلم شروع به سوال کردن درباره نماز و قرآن کرد، در میان دانش آموزان، علیرضا به سوالات معلم جواب داد. قدم جلو گذاشتم و با او دوست شدم. از آن روز به بعد دوستی ما چند برابر شد.
از خصوصیات علیرضا این بود بچه ای خونگرم و دلسوز و فداکار و مهربان و درسخوان. او علاقه زیادی به والیبال داشت و در کارهای مدرسه و در کلاس دوست داشت گروهی باشد. از عقاید علیرضا این بود که یک نفر نمی تواند به تمام اهدافی که یک فرد دارد برسد و باید برای اینکه به هدف خود برسد باید از چند نفر کمک بگیرد و سریعتر به نتیجه رسیده و موفق شود. این دوستی و رفاقت بین من و علیرضا محکم و محکمتر می شد.
دوران راهنمایی را به اتمام رسانده و وارد دبیرستان شدیم. در کنار علیرضا درسهای زیادی یاد گرفتم که یکی از این درسها درس اخلاق و فداکاری بود. در دوران دبیرستان انقلاب شد که علیرضا بیشتر به پخش شب نامه شرکت و سخنرانی های روحانیون و تشریح سخنان امام خمینی(ره) می پرداخت.
دوران دبیرستان او یکی از مهره های بسیار موثر و فعال که در پیروزی نقش مهمی داشت. بعد از اینکه دیپلم گرفتم من به شهرستان رفتم و بعد از دو سال دوباره به گرگان آمدم و به دنبال بهترین دوستم که از برادرم به من نزدیکتر بود رفتم، نشانی از او پیدا نیافتم و از این و آن سوال کردم، من فکر می کردم که انگار چیزی از وجودم را گم کرده بودم.

احمد تقي نژاد - دوست و همرزم شهيد

ما وقتی که از گرگان به رامسر و از آنجا به تهران به اهواز رفتیم، در اهواز با سردار طغرائی آشنایی پیدا کردم، راستی از کجایش بگویم و چطور، او آن چنان سعادتی پیدا کرده بود که هر چه بگوییم و بگویند از او باز هم کم گفته ایم. ایشان فردی خود ساخته بودند و بلکه به ما هم می آموختند که برادران باید کنار هم باشید در کارهایتان و در موقع عملیات نباید خود را ببازید و به دشمن امان ندهید.
برای ما تعریف می کرد که سربازان عراقی چقدر ترسو هستند و اصلاً در مقابل ما حتی ساعتی دوام نمي توانند بياورند و راستی هم همینطور شد. ما در حمله دیدیم که چطور سربازان بعثی عراق با سلاحهای خود پا به فرار گذاشته اند و عده ای به طرف ما می آمدند و "الدخیل الخمینی" می گفتند.
راستی یک خاطره جالب که به نظرم رسید این بود که بعد از حمله البته باید بگویم آخرای حمله بود که یک اسیر عراقی که خود را دکتر معرفی کرده بود به نیروهای ما روی آورده بود و برادران او را به برادر سردار طغرائی سپردند و در چند وقتی که گذشته بود این اسیر عراقی آنقدر به برادر علیرضا دلبسته بود که وقتی می خواستند او را از شهید طغرائی جدا کنند، جدا نمی شد و گفت: من می خواهم با این باشم، البته با حرکاتش اینطور نشان می داد و کمی هم فارسی می گفت. خلاصه این اسیر که یک دکتر ترسو بود که وقتی صدای تیر و خمپاره می آمد خود را به این طرف و آن طرف پرت می کرد و برادر علیرضا او را فهماند که چرا اینقدر می ترسی، بلند شو برویم او را به بغل می فشرد. این نشانه بزرگی از شهامت و اخلاق بود که در جبهه جنگ آن هم با یک اسیر داشت و نشانه بزرگ دیگرش را که همه یعنی آن کسانی که او را می شناسند و می دانند که او چقدر با ملایمت سخن می گفت و چقدر خوشرو بود و اینجانب همرزم آن شهید از اخلاق خوب ایشان درس گرفتم که هرگز خاطره او در ذهن من فراموش نمی شود.
ما وقتی که در چادر در نخلستان های اطراف بستان بودیم، بنده از ایشان آدرس خانه اش را گرفتم تا او را در شهر خودمان بیشتر دیدار کنم و از ایشان ارشاد بگیرم ولی او به لقاء الله پیوست. او به بزرگترین سعادت دست یافت. سعادتی که خیلی ها منتظرش هستند، ولی این لیاقت نصیب هر کس نمی شود، وقتی بیاد می آورم سردار علیرضا پیش امام حسین (ع) و پیش شهدای ایران، بهشتی و مطهری و مدرس و رجائی و باهنر و غیره است و با آنها سخن می گوید احساس حقارت میکنم و اصلاً از خود بیزار می شوم و اینجانب امیدوارم که برادران و خواهرانی که ایشان را می شناسند راه این شهیدان را به نحو احسن و مو به مو انجام دهند. البته این مسلم است که راه شهید هرگز از بین نمی رود. در اینجا من سخنم را به پایان می رسانم و این را می دانم که هر چه درباره این شهدا بگوییم کم گفتیم و امیدوارم که خداوند بزرگ به خانواده گرامی صبر بزرگی عطا بفرمایید و انشاء الله که خداوند همه ما را در راه خود بمیراند.
والسلام و علیکم و رحمه الله وبرکاته . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی،خمینی را نگهدار.

جانباز فرهنگی روح الله كلانتري - دوست و همرزم شهيد

از چه زمانی و چگونه با شهید آشنا شدید؟ با شهید علیرضا طغرائی در پایگاه بسیج صاحب الزمان ملل آشنا شدم. در سال 1359 هنگامی که عضو پایگاه بسیج بودم با فعالیتها و تلاش های او برای گسترش فرهنگ اسلامی آشنا شدم و متوجه شدم که ایشان با تمام وجود برای دفاع از ارزشهای اسلامی و انقلابی فعالیت کرده و لحظه ای از حرکت باز نمی ماند.

آیا شاهد تغییر و تحولات در رفتار و شخصیت او بوده اید؟ شهید روحیه ای فعال و پر تحرک داشت. بخاطر روحیه انقلابی که داشت و علاقه ای که به مردم داشت. در ضمن شهید در خانواده ای مذهبی رشد کرده بود که خود این عامل موثری برای حرکت او بود.

از لحاظ معنوی و عرفانی چه خصوصیاتی داشت؟ شهید یک انسان الهی و بنده خالص بود که تمام کارهایش برای رضای حضرت حق بود. او معتقد بود که نماز انسان را به کمال می رساند. از این رو معتقد بود که انسان در نماز باید مجذوب خدا شود. او همواره به قرائت قرآن و نماز اهتمام می ورزید.

شهید چه توصیه های عبادی و عرفانی به شما می کرد؟ او همواره به من توصیه می کرد که باید رضای خداوند را در نظر داشته و به مردم خدمت کنیم و همیشه می گفت که باید ذکر و یاد خداوند را در نظر داشته و بدانید که در محضر خداوند قرار داریم.

ویژگیهای بارز شهید را که برای شما و دیگران شاخص بود بیان نمایید. اخلاص، صداقت، سادگی،کرامت و بزرگواری، سعه صدر و خوشروئی از ویژگیهای بارزی بود که برای ما الگوی اخلاقی محسوب می شد.

شیوه زندگی شهید چگونه بود؟ شهید معتقد بود که الدنیا مزرعه الاخره، دنیا وسیله ای برای رسیدن به آخرت است و لذا ضمن ساده زیستن و دوری از تجملات تلاش فراوانی می کرد تا این حقیقت را اثبات کند که بی اعتنائی به دنیا با زهد فروشی ریاکارانه تفاوت دارد.

روابطش با دوستان و همرزمانش چگونه بود؟ شهید به خاطر اشراف کامل به اسلام و مبانی اعتقادی معتقد بود که تمام انسانها دارای کرامت و مورد احترام بوده و لذا همواره به تمام دوستان و همرزمانش احترام می گذاشت و با خوشروئی با آنها برخورد می کرد و تلاش داشت که تمام دوستان حتی مخالفان نظام و انقلاب را هدایت کند از این جهت در موارد فراوان شاهد جلسات و مناظره های فراوان با دوستانش بود و در کمال آرامش و سعه صدر و در عین حال با شعور انقلابی تلاش می کرد تا ارزشهای اسلام انقلاب را برای دوستانش تشریح کند. در جبهه جنگ نیز به عنوان مسئول اعزام نیرو سخنان فراوانی در دفاع از انقلاب و دفاع مقدس برای دوستانش بیان می کرد.

نظر دوستانش نسبت به او چه بوده است؟ آنها بخاطر ویژگی های که برشمردم به او علاقه خاصی داشتند.

در محل زندگی و جامعه چه جایگاهی داشت؟ مردم محله او را دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.

نظر و دیدگاه شهید درباره ویژگیهای جامعه اسلامی چه بوده است؟ شهيد طغرائي معتقد بود كه جامعه ای اسلامي است كه در آن صداقت، سعه صدر، يكرنگي، كار و تلاش براي سازندگي جامعه و مبارزه با ظلم و فساد و تبعيض جهت تحقق عدالت اجتماعي وجود داشته باشد.

با توجه به ارتباط نزدیک شما با شهید بهترین آرزوها و خواسته های شهید چه بود؟ آزادي قدس از چنگال صهيونيستها، نابودي استكبار جهاني، حل مشكلات اصلي مردم، تحقق عدالت اجتماعي در جامعه، نابودي سرمايه داران زالو صفت و محو كامل تفكرات انحرافي و التقاتي و متحجرات و مقدس نمايان خصوصاً انجمن حجتيه و در يك كلام تحقق آرمانها واهداف حضرت امام(ره).

آیا فعالیت و مبارزه اسلامی قبل از انقلاب داشته است؟ در جريان پيروزي انقلاب بلي. شهيد در قبل از انقلاب با اينكه نوجواني بيش نبود اما به اندازه توانايي خود در مبارزات شركت مي كرد. حضور در مجالس و محافل مذهبي و سياسي، شركت در راهپيمائي ها ، پخش اعلاميه و... .

بعد از پیروزی انقلاب چه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی داشته است؟ بعد از پيروزي انقلاب در راه اندازي پايگاه بسيج صاحب الزمان ملل نقش اصلي واساسي داشت، تشكيل جلسات مذهبي و سخنراني در برنامه هاي مختلف و دفاع از انقلاب و مبارزه با تفكرات انحرافي و التقاطي.

ولایت پذیری و اطاعت از امام (ره) را چگونه توصیف می کرد و چه توصیف هایی داشت؟ شهيد معتقد بود كه ولايت مانند كشتيبان كشتي نوح است و هركس در آن قرار گيرد نجات مي يابد در مورد حضرت امام نيز معتقد بود كه امام خميني (ره) تنها كسي است كه مي تواند اسلام و انقلاب را محافظت كند و همواره دعا مي كرد كه از عمر او بكاهد و بر عمر امام بيافزايد.

دیدگاه شهید نسبت به نمادهای انقلابی چه بود؟ شهيد طغرائي همكاري نزديك با بسيج داشت و در اوايل انقلاب هم در جهاد سازندگي همكاري نزديك داشت.

چه نقشی برای روحانیت قائل بود؟ ايشان معتقد بود كه روحانيت اصيل و متعهد در انقلاب نقش اسلامي داشته و رمز موفقيت و تداوم انقلاب نيز با حضور روحانيت آگاه، متديّن، روشن ضمير، آشنا به مسائل سياسي، اجتماعي امكان پذير است.

نسبت به احزاب و گروه های مخالف اسلام چه نظری داشت؟ شهيد معتقد بود كه بايد با گروه هاي مقاومت اسلام و احزاب با گفتگو و منطق برخورد كرد و اگر مبارزه مسلحانه نداشته باشيد نبايد با آنها برخورد قهرآميز و خشونت آميز داشت.

قدرت تحلیل و درک ایشان نسبت به حوادث انقلاب چگونه بود؟ شهيد يك تحليلگر واقعي بود كه نسبت به انقلاب، امام، اسلام و شرايط جهاني اطلاعات كامل و دقيق داشت كه در سخنراني ها، وصيت نامه و مباحث و مناظره هاي او مشخص است.

در مواجه با بحرانها و مشکلات سخت و خطرناک چه عکس العملی از خودش نشان می داد؟ بخاطر ويژگيهاي كه عنوان نمودم قدرت تصميم گيري مناسب در مسائل و مشكلات داشت.

اوقات فراغت و بیکاری خود را چگونه می گذراند؟ مطالعه كتابهاي مذهبي، سياسي، برگزاري اردو و تشكيل جلسات مذهبي و مسابقات ورزشي.

در مورد جذب جوانان و تحقق ارتش چه بیان می کند وچه نظری داشت؟ شهيد معتقد بود كه بايد جوانان را شناخت و با زبان روز با آنها سخن گفت و در آن شرايط در تشكيل بسيج نقش اساسي و محوري داشت و همانگونه كه قبلاً اعلام كردم در راه اندازي پايگاه بسيج ملل نقش فعالي داشته و در آخرين سخنانش با برادر خود حاج علي اصغر طغرائي به ايشان توصيه كرد كه در گسترش بسيج فعاليت كند.

محمد حسین علی اصغری - همرزم شهید

از چه زمانی و چگونه با شهید آشنا شدید؟ از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی با ایشان آشنا شدم به علت اینکه در ملل زیاد رفت و آمد می کردم و ایشان هم در آنجا زندگی می کرد با یکدیگر سلام علیک داشتیم.

آیا شاهد تغییر و تحولات در رفتار و شخصیت او بوده اید؟ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که شهید در هیئت هفت نفره مشغول کار شد با توجه به ارتباطی که با آن نهاد داشتیم با نامبرده ارتباط برقرار کردیم و تغییر شخصیت ایشان از یک نیروی سیاسی، اجتماعی به یک فرد مصمم برای خدمت به مردم مشخص بود و همین امر سبب جذب افراد به طرف ایشان می شد.

از لحاظ معنوی و عرفانی چه خصوصیاتی داشت؟ از اول پیروزی انقلاب بعد از برگزاری نماز جمعه در شهرستان گرگان شهید بزرگوار از افراد فعال در نماز جمعه بود با توجه به سن جوان ایشان چهره ای معنوی و آرام و عارفانه ای داشت.

شهید چه توصیه های عبادی و عرفانی به شما می کرد؟ در بیان چون سن ما بیشتر از ایشان بود توصیه ای نداشت اما برخورد و منش ایشان نوعی درست برای توجه به خداوند و بندگی خدا را به ما درس می داد.

ویژگیهای بارز شهید را که برای شما و دیگران شاخص بود بیان نمایید. ایشان فردی صبور، آرام، با اقتدار، مصمم و پایدار بود و انسان می توانست با یک نگاه عمیق تمام فضایل اخلاقی را در عمق وجود ایشان درک کند.

شیوه زندگی شهید چگونه بود؟ ساده پوشی و کم توجهی به امکانات دنیايی در سن جوانی بهترین شیوه و روش ایشان در جامعه بود و خاطره خاصی در این زمینه ندارم.

روابطش با دوستان و همرزمانش چگونه بود؟ رابطه اخلاقی و انسانی ایشان در میان همه دوستان و همزمان زبانزد بود و توجه همه را به خود جلب می کرد و انسان نمی توانست بدون توجه از کنار ایشان بگذرد.

نظر دوستانش نسبت به او چه بوده است؟ شخصی مومن و با تقوا، شخصیتی فهیم، بردبار و اجتماعی و رزمنده ای صبور و شجاع که با آگاهی کامل این راه را انتخاب کرده بود.

در محل زندگی و جامعه چه جایگاهی داشت؟ تا آنجایی که بنده اطلاع دارم و برخورد داشته ام در محل زندگی و محل کار و داخل هر جامعه از ایشان به نیکي نام می بردند و از فضایل اخلاقی زیادی برخوردار بود.

نظر و دیدگاه شهید درباره ویژگیهای جامعه اسلامی چه بوده است؟ ایشان شاخص جامعه اسلامی را ایمان به خدا و عمل به احکام و اخلاص در عمل می دانست و دین را برای رسیدن به تکامل و خدمت به جامعه می دانست و هیچ وقت حاضر نبود که مقدسات دینی به عنوان ابزار برای رسیدن به خواسته های سیاسی اجتماعی و اقتصادی استفاده نماید.

با توجه به ارتباط نزدیک شما با شهید بهترین آرزوها و خواسته های شهید چه بود؟ با توجه به برخوردهایی که بنده با ایشان داشتم چنین برداشت کردم که آرزوی ایشان سربلندی انقلاب اسلامی و مردم ایران در سراسر جهان بوده و برای رسیدن به این هدف یک جامعه آگاه، مومن، با اقتدار و توانمند را آرزو می کرد.

آیا فعالیت و مبارزه اسلامی قبل از انقلاب داشته است؟ بنده از فعالیتهای قبل از انقلاب شهید اطلاعی ندارم اما دوستان دیگر که صحبت می کردند ایشان را فرد فعال و تأثیرگذار در جامعه می دانستند.

بعد از پیروزی انقلاب چه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی داشته است؟ در اکثر حرکتهای مردم در قالب کارهای فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی در محل زندگی و اداره و حتی شهر گرگان فعالیت مفید و مؤثر داشتند.

ولایت پذیری واطاعت از امام (ره) را چگونه توصیف می کرد وچه توصیف های داشت؟ ولایت را ادامه راه پیامبران و امامت می دانستند و با انگیزه پیروزی از مرجعیت به صحنه انقلاب آمدند و با پیروزی از ولایت فقیه در انقلاب حضور داشته و فعالیت می نمودند و با نثار جان خود در راه ولایت این اعتقاد را ثابت کردند.

دیدگاه شهید نسبت به نمادهای انقلابی چه بود؟ ایشان نهادهای انقلابی را کاملا باور داشتند و از نیروهای فعال بسیج در سپاه بودند و در هیات هفت نفر که مشغول بودند به عنوان یک نهاد انقلابی در اوایل انقلاب بنا به ضرورتها تشکیل شد فعالیت می نمودند.

چه نقشی برای روحانیت داشته بود؟ شهید به روحانیت پیرو خط امام شدیداً اعتقاد داشتند و راه پیروزی انقلاب را در رهبری روحانیت و در رأس آن حضرت امام خمینی (ره) می دانستند.

نسبت به احزاب و گروه های مخالف اسلام چه نظری داشت؟ احزاب و گروههای مخالف اسلام را قبول نداشته و راه مبارزه با آنها را با کارهای فرهنگی و برخوردهای منطقی و اصولی دنبال می کردند و مکتب اسلام را چنان شخصی می دانستند که یارای مقابله با هر مکتب منحرف را دارد.

قدرت تحلیل و درک ایشان نسبت به حوادث انقلاب چگونه بود؟ ایشان با فهم بالا و درک عقیق به مسائل نگاه می کرد و قدرت تحلیل سالم و قوی از حوادث داشت و همیشه برخورد منطقی با حوادث می نمود.

در مواجه با بحرانها ومشکلات سخت و خطرناک چه عکس العملی از خودش نشان می داد؟ با توجه به خود ساختگی و باورهای دینی که شهید داشت رسیدن به هدف را مهم می دانست وقتی با این دید به بحرانها و مشکلات سخت و خطرناک روبرو می شد با اطمینان خاطر و آرامش کامل به آنچه تکلیف خود می دانست عمل می کرد و یقیناً در آن زمان با بهره مندی از صبر و شکیبایی و تعادل و روانی قدرت تصمیم گیری خوبی برای بدست گرفتن ابتکار عمل جهت خلاقبت و نوآوری داشت.

در مورد جذب جوانان و تحقق ارتش چه بیان می کند و چه نظری داشت؟ از نیروهای فعال و موثر برای اجرا نمودن نظرات امام راحل بود و به همین دلیل زمانی که دستور تشکیل ارتش بیست میلیونی از طرف امام صادر شد ایشان سر از پا نمی شناخت و با ارتباطی که با نسل جوان داشت از برخوردهای اخلاقی و عاطفی برای جذب نسل جوان در ارتش بیست میلیونی تلاش می کرد و همین امر باعث بود که همیشه در اطراف او تعداد زیادی جوان جمع شوند و همین امر باعث شد که در جبهه هم از نیروهای جذب و سازماندهی باشد و بتواند خدمات ارزنده ای را ارائه نماید.

حجت الاسلام درويش والازاده - از دوستان و همكاران سردار شهيد عليرضا طغرائي در هيئت هفت نفره گرگان و گنبد

از چه سالی با شهید آشنا شدید و میزان ارتباط شما با ایشان چقدر بود؟ در سال 1359 در مجموعه هیئت واگذاری اراضی کشاورزی و تشکیل شوراهای دوستانه آشنا شدم.

از خدمات برجسته و مسئولیت قابل ذکر شهید در مدت اشتغال بیان فرمایید.(وجدان کاری ،نظم و انظباط کاری و...) هم وجدان کاری وهم تعهد و دلسوز طبقه زحمتکش بوده است و به این حالت عشق می ورزید.

عملکرد شهید در مدت اشتغال از قبیل (مسئولیت پذیری، دلسوزی در انجام وظایف و کارایی و...) را چگونه ارزیابی می کنید؟ در انجام مسئولیت محوّله بسیار جدّی و سازش ناپذیر بود.

درباره دانش شغلی و میزان آگاهی به وظایف شغلی شهید توضیح دهید. نسبت به تجربه و سن خود بسیار خوب و قوی بود.

در خصوص ابراز لیاقتها و کسب تشویقات و تقدیر نامه های شهید اشاره نمایید. در ایّامی که من با ایشان کار می کردیم صرفاً انگیزه و شور به كار داشت ولا غیر.

از وجهه و جایگاه شهید در نزد مسئولین مافوق و همطراز و سایر همکاران توضیح دهید. شهيد طغرائي و همچنین شهید باقی از جمله جوانان مجموعه ما بودند که از نظر سن پایین بودند اما کارهاي چشمگيري داشتند و مورد تشويق همه بودند.

نحوه برخورد شهید با مافوق و همکاران و افراد تحت سرپرستی را شرح دهید. بسیار خوب و مودب.

در مورد ویژگیها و خصوصیات مدیریتی (اخلاقی مدیریتی) شهید توضیح دهید. در زمان ما سبقت مديريتي نبود. همه کار می کردیم ولی همیشه از هم دیگر پیشی مي گرفتيم و ایشان از آن جمله بود.

در خصوص میزان پایبندی شهید در رعایت و حفظ بیت المال توضیح دهید. بیت المال در اختیار نداشتیم و با زمان الان قابل قیاس نیست.

نقش و تاثیر شهید در نیروهای تحت سرپرستی جهت انتقال کمالات و فضایل اخلاقی را توضیح دهید. همیشه سعی داشت از نظر اجتماعی و مسائل دیگر برای پاسخگویی حیات از نظر اسلامی چیزی بداند که پاسخگوی از اسلامها باشد.

میزان پایبندی شهید به ارزشها و اعتقادات در شغل (خصوصاً) و الگودهی به همکاران را توضیح دهید. ایشان در زمان خود در اولین کار اجرائی بی نظیر بود.

از فعالیت های شهید در تثبیت و تداوم انقلاب اسلامی و حفظ ارزشهای مکتبی در محیط کار بفرمایید. در محیط کار صادق بود و بدون چشم داشتی خدمت می کرد.

نقش شهید در ایجاد امنیت داخلی کشور و مبارزه با گروهای محارب و... را توضیح دهید. سعی میکرد بحث ولایت را خوب بشناسد و پاسخگوی منحرفين باشد.

نقش شهید در ماموریت سپاه و بسیج در سالهای دفاع مقدس را بیان نمایید. شهيد عليرضا طغرائي در محیط کار خودش تلاش مي كرد و لذا برای تداوم انقلاب عازم به جبهه شده است.

اگر خاطرات ویژه ای از شهید دارید و یا از دیگر همکاران شنیده اید بیان فرمایید. ایشان به جهت اینکه دوران احساسی و پرشور جوانی خودشان را توام با شناخت تثبیت کند راهی مركز قم مي شوند و آموزش هاي اولیه را شهيد عليرضا طغرائي و شهید باقی در آن شهر گذرانيدند.

علی اصغر طغرائی - برادر شهید

در دورانی كه رژیم ستم شاهی در كشور ایران حاكم بود در طلوع دوم دی ماه سال 1339 که خورشید نورافشانی میكرد، فرزندی پاك متولد شد كه نام او را علیرضا گذاردند و در خانواده مذهبی و مستضعف در گرگان خیابان ملل آلوچه باغ چشم به جهان نمود. در نزدیكی منزل ما مدرسه ای ((دقیقی)) بود كه دوران ابتدایی را با معدل 15/57 به اتمام رساند. شاگردی مودب و آرام و درس خوان بود و بعد از سیر مراحل علمی به مقطع راهنمایی كه در مدرسه راهنمایی تحصیلی كوروش قدم نهاد و سه سال راهنمایی سالهای 51 الی 53 را با رشد و بالندگی خاص طی نمود و وارد دبیرستان استرآبادی شد و رشته علوم تجربی را با معدل 16/39 به اتمام رساند. در این مقطع در دبیرستان با شرایط خاص فكری كه داشت زندگی ایشان وارد مرحله خاصی شد كه در دبیرستان فعالیتهای سیاسی خود را با جمعی از همكلاسی ها آغاز نمود.
ابتدا با رشد مذهبی كه داشت در بیداری همكلاسی ها نقش مهمی داشت و در ارتفاع رشد سیاسی آنها درصدد مبارزه با رژیم ستم شاهی بسیار كوشا بود و در راهنمایی و تعطیلی كلاس فعالیت چشمگیری داشت. چون دارای خصوصیات اخلاقی اخلاص، آرام و خونگرم بود با بچه ها در اعتصاب كردن در مدرسه و پخش اعلامیه های امام خمینی (ره) تحرّك زیادی داشت و جزء اولین افرادی بود كه عكس شاه را در دبیرستان پایین كشید و با تعدادی از دوستانش به ساخت كوكتل مولوتف که در ساخت آن تبحّر خاصی داشت می پرداخت.
در دبیرستان كه فعالیتهای ضد رژیم داشت شناسایی شده بود و در راهپیمایی هایی كه در شهرستان گرگان برگزار می شد با جمعی از دوستانش صمد غفوریان، آقا میرسید باقری و ... شبانه روز كوشا بودند. ویژگی های خاص ایشان بیداری نسل جوان بود كه در محرم در محله ما آلوچه باغ ساواك خیلی حساس شده بود و برای همین بچه ها شبها خانه دوستانشان می خوابیدند كه شناسایی نشوند. در محرم بعضی از افراد در محل تعهد داده بودند كه تظاهرات و شعار داده نشود و علیرضا آنجا قاطع در مقابل بعضی از هم محله ای هایش ایستاد و با قاطعیت گفت: مگر میشود برای مجلس امام حسین (ع) از یزید اجازه بگیریم كه درگیر شد. بنده که برادر ایشان می باشم در جایی دیگر جلسات داشتیم، كه گفتن علیرضا درگیر شده و آمدیم و با زن ها صحبت كردیم كه كار شما غلط است و علیرضا درست می گوید و شب ها كه شعار می دادند، یكی از شبها درگیری با مامورانی كه تظاهرات كرده بود داشت که نیمه شب بود و برادر بزرگم به اتاق من آمد و گفت علیرضا زخمی شده، بیا ببرش به بیمارستان كه من گفتم شب شناسایی می شوم، اگر امكان دارد تو او را به بیمارستان ببر، كه برادر بزرگم ایشان را برد.
در توزیع ارزاق عمومی و نفت درب منازل مردم بسیار كوشا بود. جالب روزی كه در خیابان امام خمینی تظاهرات كرده بودند نیروهای امنیتی ایشان را دنبال كرده بودند، درب مسجد باز بود بلافاصله شروع كرد به نماز خواندن و با این حیله از دست ماموران فرار كرد. با هوش و زكاوت خاصی كه داشت و تدبیری که در برنامه های كار او بود در كلاسهای درس آیت الله نور مفیدی كه نهج البلاغه و تفسیر قرآن بود بسیار كوشا بود و علاقه شدیدی نسبت به ایشان داشت و بعد مطالب را به دیگران انتقال می داد.
در بیداری با حلم و صبری كه داشت نسل جوان را آماده می كرد تا با رژیم شاه مبارزه كنند. یك روز بود که اگر اشتباه نکنم که یکی از علمای گرگان تبعید شده بود اول مسجد اللهیان شیخ رضا احمدی سخنرانی میکرد و بعد از آن بعضی از بچه ها، پراکنده تظاهرات می کردند که آن روز علیرضا با اتفاق دو تن از همرزمانش بازداشت میشوند و یک مرتبه متوجه میشوند که در شهربانی گرگان اعلامیه امام خمینی (ره) همراهشان است که بلافاصله اعلامیه را علیرضا میخورد تا اثری نباشد و بعد از مدتی آزاد شدند. در مسیر انقلاب تا پیروزی، فعالیتهای چشمگیری با حضور دائم در تظاهرات داشت که روز پنجم آذر گرگان که روز بیاد ماندنی بود، ایشان نقش مهمی داشت که در همان روز زخمی شدند که داستان مفصلی داشت که حتی در بیمارستان بنام دیگر خود را معرفی میکنند که لو نرود. خلاصه از بدو تولد فردی آرام، باتقوا، باخلوص و مدیر و مدبر بود که عده ای را در مبارزه جمع میکردند تا در نابودی رژیم شاه کوشا باشند و بحمدالله یکی از موفق ترین نیروها بود و جالب اینکه از یکی از فعالین هیئت منتظرین امام زمان (عج) گرگان بود که دوستان خاطرات زیادی از ایشان دارند که به علّت کمی وقت نمیشد حق مطلب را ادا کنیم.
واقعاً عشق و علاقه واقعی به ائمه (ع) داشت و شبها در جلسات مرتب شرکت می کردند و با خود آگاهی که داشت در کنار دیگران کوشش می کرد و در مسیر انقلاب دو بار بازداشت شده بود و یکی از عاشقان حضرت امام خمینی (ره) که ولی فقیه زمان بود که میگفت باید در عمل مقلد امام بود نه در شعار، واقعاً عاشق امام خمینی (ره) و مستضعفین و ضد ظلم بود و همچنین حامی محرومین بود و عاشق اهل بیت و قرآن بود و می گفت قرآن کتاب ما، خمینی امام ما، وحدت سلاح ما، نابودی استکبار جهانی شعار ماست و همیشه می فرمود: اسرائیل این غده سرطانی باید نابود شود و شرق و غرب نابود گردد.
مرحله بعدی که با پیروزی انقلاب اسلامی و اعلام همبستگی ارتش به مردم بود بلافاصله در پادگان گرگان نقش آفرینی می کرد و شبها به نگهبانی می پرداخت و در محل، کتابخانه توحید را راه اندازی کردیم تا با آثار شخصیتهایی مثل علامه شهید مرتضی مطهری و .... آشنا شوند که بسیار فعال بود و کلاسهای آموزش برای بچه ها می گذاشت. همیشه معتقد بود باید با تفکر اسلامی ناب که فقه سنتی و اجتهاد جواهری و اسلام ناب محمدی (ص) به فرموده امام (ره) بچه ها را آگاه می کرد و در مرحله پیروزی ابتدا بسیج سازندگی از آنجا که علاقه وافری به مستضعفین داشت در بسیج سازندگی در ساختن مدرسه در روستاهای مانند ترکمن صحرا به همراه خواهرم هاجر طغرائی و بنده حقیر علی اصغر طغرائی سر از پا نمی شناخت و کار و تلاش مضاعف داشت و از آنجا که در منطقه ما فرد خائنی به نام تیمسار مزین نماینده شاه ملعون بود، ظلم و جنایتی که کرده بود با بوجود آمدن هیئت های هفت نفره واگذاری در گرگان به عنوان مسئول گروه تحقیق گرگان توسط برادر عزیزمان آقای ابوالفضل دوست محمدیان مسئولیت پذیرفت و شروع به کار کرد. در توزیع تراکتور و کشت منطقه که خوانینی زمینهای آنها را توسط کشاورزان تصاحب شده بود، وارد فاز جدید شد که با دستور العملها به پیشرفت کار میپرداختند که روستاها را به وحدت با سخنرانی دعوت می نمود تا بتوانند واگذاری زمین بین مستضعفین به عدالت اجرا شوند و برای گرفتن حق مستضعفین با نماینده شوراهای اسلامی با مراجع نظام ملاقات نمود.
در محیط کارشان دوستان هم از ایشان به خلوص و وقار و پاکدامنی نام میبردند و هنوز هم بعد از 30 سال باز یاد او در دلها و خاطرات همکارانش زنده می شود. نکته مهم در محیط کار او اقدام مختلف که در گرگان صورت گرفته بود نمونه ای از وحدت را بوجود آورده بود که همه طبق قانون در معیت نماینده حضرت امام خمینی (ره) آیت اله نور مفیدی انجام وظیفه می نمود و با شکل گیری پایگاه بسیج صاحب الزمان (عج) ملل که بنده حقیر از مسئولین آن بودم که کتابخانه قبلاً توضیح دادم. در پایگاه بسیج خیلی عاشق بسیج بود طوری که در وصیت نامه ایشان قید شده بود که آرم بسیج را در سنگ قبر من حک کنید. در یک جمله وقف انقلاب بود و عازم شهر خون و قیام شد. در بسیج قم با بعضی از دوستان گرگان آموزش را در قم گذراندند و در اوایل جنگ بود. بعد از سپری شدن آموزش عازم منطقه شدند و برای بار اول بود که اعزام شد.فصل نوین دینی، عرفانی و معنوی در وجودش مشتعل گردیده بود و پس از آن مجدداً به بچه های شهید چمران در اهواز پیوست و انجام وظیفه نمود. مرحله دوم آنجا بسیار فعال بود و شهدای گرانقدر با ایشان بودند از جمله ابوالفضل قدس شکوری و محمد حسین باقی و.... و مرحله سوم از گرگان تاریخ 60/10/3 عازم نبرد حق بر باطل شد و تجربه خاص در ابعاد مختلف نظامی حاصل کرده بود و در تهران و اهواز پایگاه شهید مدنی فعالیت در تیپ نجف اشرف به فرماندهی سرلشگر پاسدار حاج احمد کاظمی شروع نمود.
برادرم سردار شهید علیرضا طغرائی در تیپ نجف اشرف نیروهای مختلفی داشت. آنجا با شهید حاج احمد کاظمی که خیلی صمیمی بودند و در کنار ایشان کارهای تیپ را انجام میداد. با فضائی معنوی که ایشان با حاج احمد کاظمی داشت. حاج احمد کاظمی ایشان را ممنوع الورود به خط مقدم کرده بود و قید کرده بود. شهید سردار علیرضا طغرائی که متوجه عملیات شد و گفت حتماً باید در عملیات شرکت کنم. واقعا فرماندهی گروهان که علاقه خاصی به بچه ها داشتند قبول می کند. چندین تپه استراتژیک را آزاد میکنند و بعد از عملیات کار تعاون و سازماندهی و اعزام نیروها را انجام می داد که خود بنده شاهد بودم، ارتباط خاصی بین فرماندهی تیپ و شهید علیرضا طغرائی بود.
شهید علیرضا در سخنرانی که می کرد، دوستان نقل میکنند در سنگر و چادرها با نماز یا ادعیه و مراسم مذهبی بر پا می کردند و بقدری خالص شده بود که بچه ها می گفتند علیرضا شهید می شود. واقعاً شجاع و نترس و باوقار بود، سختی در کار برایش معنی نداشت. چند روزی که در عملیات بودم خودم میدیدم فعالیت چشمگیر ایشان را در ابعاد مختلف با صفا و صمیمتی که بین بچه ها بوجود آورده بوده و من به ایشان میگفتم که حدوداً پنچ ماه است که مرخصی نیامده ای و مادر پیر شده و منتظرت است بیا برو. گفت: نه! تا آزادی خونین شهر هستم و تفاهم شد و من به گرگان برگشتم.
ناگفته نماند که زمانهایی که از جبهه بر می گشت منزل ما مقر تدارکات پشتیبانی جنگ بود مثلاً با خاک قند مربا درست می کردند و به جبهه می فرستادند. درب منزل به روی همه باز بود و امکانات جنگ تدارک می شد و آقای علی بهمنی خیلی امکانات می آورد و در خانه پخت و پز با خواهران شهید بود و آن را به مناطق جنگی ارسال می کردند. از پادگان بچه ها تیپ نجف اشرف خیلی علاقه ای به علیرضا طغرائی داشته و برایشان خیلی چیزها از اخلاق و صفای ایشان نقل میکردند که زیاد است و در مقدار نمیگنجد.
بخاطر دارم چند شب قبل از عملیات به منزل زنگ زد و گفت: اصغر داداش عکسی که عکس امام خمینی (ره) را روی سینه گرفته ام را بزرگ کن که من به ایشان گفتم که تا قدس خیلی راه است و من آیه من المومنون الرجال ... را قرائت کردم و گفتم با آبجی صحبت کن و خداحافظی کردم و در شب خواب دیدم مادرم نشسته و علیرضا را کفن کرده روی بغل مادرم است. گفتم علیرضا مردی! چه شده؟ دیدم با چشمان بسته به سمت من می آید و یک لحظه سیدی چهارشانه بی سر و سیاه پوست و کنارش آیت الله نور مفیدی که گفت فلانی بلند شو و نماز بخوان، از خواب بیدار شدم و مطمئن شدم که علیرضا شهید می شود. تا صبح که سر کار رفتم به دوستانم گفتم علیرضا شهید شده، خوابم را برای آیت الله نور مفیدی تعریف کردم و ایشان گفتند: که خیر است. آمدم منزل یکی دو روز گذشته بود. نیمه شب نزدیک سحر تلفن زنگ زد. برادر علی اصغر احمدی فرمانده سپاه گرگان بود و گفت: حاجی چه خبر؟ گفتم: مراسم بازدید از خانواده های شهداست. گفت: وقت کردی سری به ما بزن. من متوجه شدم و از منزل خارج شدم و به سمت سپاه گرگان حرکت کردم. صبح بود که در زدم و حاج علی اصغر احمدی در را باز کرد و می خواست نماز بخواند و گفتم: علیرضا شهید شده؟ گفت: بلی، دوم شعبان سال 61 بود دقیق یادم است. در سپاه اجساد شهدا نبود، به سرد خانه مراجعه کردم در بیمارستان خبری نبود و پزشکی قانونی مراجعه کردم دنبال جسد می گشتم. حدوداً 12 -13 جسد را آورده بودند که دیدم یکی روی زمین بود که جسد پاک عاشق امام حسین (ع) که پیرو واقعی امام حسین (ع)، شهید علیرضا بود که یکی از همراهان میگفت فلانی چه بوی عطری به مشام میرسد. آرام و با کمی لبخند خوابیده بود و جسد تازه بود.
درب تابوت را بستیم و سپاه اعلام کرد که چون فردا تولد امام حسین (ع) است نه پس فردا که روز تولد قمر بنی هاشم است تشییع جنازه میشوند که من هم به منزل آمدم و در آنجا مادرم متوجه شد و گفت: از علیرضا خبری شد و گفتم: داماد شده. مراسم خاکسپاری با شکوه که نماز به امامت آیت الله نور مفیدی نماینده امام خمینی (ره) و آیت الله فاضل هرندی نماینده حضرت امام خمینی (ره) در ستاد مرکزی هیئتهای هفت نفره واگذاری زمین کشور و شهید شیخ محمد علی روحانی فرد و حجت السلام جانباز شیخ رسول رضایی امام جمعه موقت گرگان برپا شد. لازم به توضیح است که تشییع در روز جمعه و صلوه اذان و تولد قمر بنی هاشم و با همان لباس بسیجی نماز خواندیم و دفن کردیم. مراسم با گل و شربت و شیرینی پذیرایی میکردیم و بچه ها و مهمانها مرتب جهت عرض ادب به منزل تشریف می آوردند و پذیرایی تا 15 روز ادامه داشت به جهت عرض ادب به فاتح خرمشهر، سرلشکر پاسدار حاج احمد کاظمی به خرمشهر مراجعه کردم و به نجف آباد به منزلشان رفتیم که نبودند و مجددا به خرمشهر برگشتیم. در آنجا ضمن تشکر از ایشان عکسهای مراسم را به ایشان دادم و ایشان خوشحال شد از تجلیل از مراسم و ذکر خاطراتی که سر لشکر پاسدار حاج احمد کاظمی برایم نقل کرد که در تیپ نجف اشرف تعداد انگشت شماری هستند که من به آنها ارادت دارم و شهید علیرضا طغرائی میان آنها مستثنی بود و من به ایشان ارادت خاصی دارم و خداحافظی کرد و رفت برای پیگیری کارهایش و من نیز مدارک و دفاتر خاطرات را گرفتم.
با دو تن از دوستان شهید علیرضا طغرائی که با او بودند مرا به محل شهادت بردند و چگونگی شهادتش را تعریف کردند که با هم وارد خرمشهر شدند و تانک که سمت چپ دو راهی آبادان بود که میخواستند حمله کنند و لشکر که سمت راست جاده آمدند که از کشتارگاه خرمشهر صبح دم آتش ریختند و علیرضا ماند و ما برگشتیم و بعدا که حاج احمد در سخنرانی از نحوه شهادت علیرضا در آنجا بیان کردند. او به وعده الهی که همانا حاکمیت مستضعفین بر جهان است اطمینان داشت و بر همین ارزشهای شهادت که منتهای ارزشهاست را برگزیدند و بالاخره در صبحگاه 61/3/3 طی عملیات موفق بیت المقدس خون پاکش را در مدخل شهر عشق و شهادت خرمشهر تقدیم معبودش نمود و پیکر مطهرش را در امام زاده عبدالله (ع) گرگان بخاک سپردند. در یک کلام شهید عاشق قرآن و عترت، امام خمینی و شهدا بود و فردی روشن ضمیر، ساخته شده و آگاه بود که در وصیتنامه اش در ابعاد مختلف آماده است.

محمد علي مشكور - دوست شهید

شهيد معظم عليرضا طغرائي را از كلاس اول دبيرستان در دبيرستان استرآبادی مي شناسم. ايشان فردي متدين، مودب، متواضع، خوش برخورد و باهوش و دوست داشتني بود كه در بين دانش آموزان فردي برجسته از نظر سجايا اخلاقي.
قبل از انقلاب سالهاي 57-56 كه ايشان هم جزء دانش آموزان فعال در مبارزه با رژيم شاهي بودند كه در رابطه با پخش و اطلاع رساني يكسري كاغذهاي كپي شده كه در خصوص جنايات شاه و دست نشانده هاي او بود را در زمان زنگ تفريح كه همه داخل حياط بودند با هماهنگي قبلي با چند نفر از كلاسهاي بالا به پايين پرتاب مي كرديم و مدتها بود مسئولين دبيرستان موضوع را پيگيري مي كردند. چندين ماه كسي متوجه نشد كار چه كسي است. حتي زمان تعطيل كردن دبيرستان قبلاً با كليه دبيرستانها هماهنگ مي كرديم. راس ساعت 10 صبح با برنامه ريزي قبلي دانش آموزان داخل سالن و حياط دبيرستان و به بيرون هدايت مي كرديم. در صورتي كه هيچ كس نمي دانست كارگردان يا كارگردانان چه كساني هستند. حتي ساواك توسط دانش آموزان و دبيران موضوع را با جديت پيگيري مي كرد. جالب اين بود كه شهيد عليرضا را اگر در حين آن كارها مي ديدند به گونه اي عمل مي كرد كه اصلاً ايشان نقشي ندارد.
ايشان در رشته تجربي درس مي خواند و با جديت به كسب علم و دانش مي پرداخت. شاگردي درس خوان بود و هر ساله با معدل خوبي قبول مي شد و به غير از دروس درسي،كتابهاي علمي و مذهبي مطالعه مي كردند.
ايشان در دبيرستان استرآبادی ديپلم گرفت و همان زمانها بود كه موضوع انقلاب فرهنگي دانشگاه مطرح شد و دانشگاه ها تعطيل شدن و به همين خاطر آن زمان بچه ها نتوانستند وارد دانشگاه شوند.
ايشان جزء دانش آموزان نمونه از نظر انضباط و نظم و ظاهري آراسته و متين داشتند. ايشان اصلاً الگوي بارز روح تعاون بودند. با دوستان و همكلاسي هاي خود يك رابطه بسيار منطقي و حسنه داشت و از نظرات و پيشنهادات ديگران به نحو شايسته استفاده مي كرد و نظرات و ديدگاه هاي خود را خيلي شفاف و مخالصانه منعكس نمي نمودند.
ايشان جزو فعالان سياسي بود و نسبت به مسائل ديني كاملا حساس و معتقد بود و نماز و روزه او هيچگاه ترك نمي ش. و همان زمانها در نماز جماعت دبيرستان شركت مي كردند.
در آن سالهايي كه ما در دبيرستان بوديم پايگاه بسيج تازه در محلات شكل گرفته بود و فعاليتهاي انجمن اسلامي پايگاه مقاومت در محلات انجام مي شد كه شهيد در پايگاه ملل از نيروهاي شاخص و فعال بود و در دبيرستان هم ايشان از كارهاي گروهي ورزشي و اردويي استقبال مي كرد.
ايشان با همكلاسي هاي خود حتي بچه هاي دبيرستان يك رابطه خوب توام با تفاهمات اخلاقي همراه بود و همه علاقه داشتند در كنار ايشان قرار بگيرند و با ايشان دوستي كنند زيرا سيماي زيباي ايشان حاكي از لطف و محبت و عشق به خدا و ولايت بود.
ايشان به مجموعه مدرسين دبيرستان يك احترام خاصي قائل بودند و دبيرهاي دبيرستان هم به ايشان بخاطر آن سجاياي اخلاقي بسيار علاقه مند بودند و واقعا خداترس بودند.
شهيد عليرضا طغرايي فردي پرجوش و خروش و فعال بودند و هميشه دنبال حقيقت و عدالت و واقعيتها بود و قبل از انقلاب هم كه چون بگونه اي بود كه هيچ كس جرات نداشت حرف بزند و تكان بخورد بنده مي ديدم كه چقدر دليرانه و شجاعانه در صحنه هاي مختلف حاضر ميشد و به ديگران روحيه مي داد و سخنان اميدوار كننده مي زد. هيچوقت ضعف از خودشان نشان نمي داد و در آن زمانها هم چندين بار مامورين و نبردهاي ساواك كه به دبيرستان ما حمله كرد مجموعه بچه ها جانانه دفاع مي كردند و ايشان مشوق و خود در صحنه حضور فيزيكي داشت. ايشان از خانواده اي بسيار مذهبي و ساده زيست بودند و فردي زحمت كش كه اوقات فراغت كار مي كرد. ايشان در همان زمان در سپاه پاسداران و بسيج بسيار فعال بودند و جهت جمع آوري نيروها نقش كليدي داشت.
روح او شاد و راهش پر رهرو بود.